بیوگرافی جک کرازر
نام:جک کرازر
تاریخ تولد:1976
تاریخ مرگ:2004
گروه خون:O
اصلیت:روسی
Operation Javier
در سال 2002 کرازر با همکار جدید خود،لیان برای گرفتن یک مواد فروش به نام جوایر هیدالگو به یک روستا در آمریکای جنوبی فرستاده شد.وقتی رسیدند کرازر به لیان گفت که به B.O.Wها اعتقادی ندارد و لیان به او گفت که انها را دیده است.وقتی وارد شهر شدند با یک سری زامبی مواجه شدند پس از کشتن بعضی و فرار کردن از بقیه، لیان درباره ی اتفاقاتی که برایش در راکون افتاده بود گفت و تجربه هایش را به کرازر منتقل ساخت. کمی بعد با دختری به نام منولا آشنا شدند و با کمک او به سد بزرگ جوایر رسیدند و فهمیدند که منولا دختر جوایراست و به تی-ورونیکا مبتلا است و به انها گفت که برای این او را مبتلا کرده اند که بیماری او از بین برود و انها را به آزمایشگاه پدرش برد. در راه کرازر خطراتی را که ممکن بوى منولا برای انها داشته باشد را به لیان گوشزد کرد ولی لیان گفت که او زیر فرمان مستقیم رییس جمهور برای از بین بردن این ویروس به اینجا فرستاده شده است و کرازر قبول کرد که برای این کار به او کمک کند ولی در درونش برای جایگاه لیان به او حسودیش می شد.
جوایر برای فهمیدن اندازه ی قدرت منولا،زنش را که حالا به یک هیولا تبدیل شده بود را می فرستد که انها موفق به کشتن او می شوند ولی وقتی که داشت می مرد، یک ماده را به طرف کرازر می اندازد که به بازوی او برخورد کرد و جراحت عمیقی به وجود آورد. که این ماده باعث مبتلا شدن کرازر به این ویروس می شود.
بعد از مدتی جوایر که خود را به ویروس V Complexمبتلا کرده بود به انها حمله کرد و انها موفق به کشتن او شدند. کرازر به این نتیجه رسید که از بین بردن این ویروس کار اشتباهی است و با استفاده از ان او قدرتمند می شود.
او به گروهی که وسکر تشکیل داده بود پیوست تا قدرتش از این هم بیشتر شود.
Resident Evil 4
کرازر برای کمک به ایدا در ماموریتش که به دست آورن نمونه انگل بود به اسپانیا فرستاده شد. کمی بعد وسکر به او ماموریت داد که لیان را بکشد ولی به دلیل دخالت ایدا موفق نشد دفعه ی بعدی که با لیان رو به رو شد، کرازر بازوی خود را با استفاده از ویروسی که داشت مثل یک بال کرد که باعث می شد ضربه ها به او کمتر اثر کنند ولی لیان او را شکست داد. کمی بعد در نزدیکی زندان به قصد کشتن ایدا به او حمله کرد ولی در خودش توسط او کشته شد.
اینم یه جمله از کرازر: یه مشکلی هست، مثل زمین جنگ است.....آره...مثل مرگ.