مرجع شیاطین مقیم : Revil4

مرجع تخصصی نقد و بررسی Resident Evil و بازی ها ترسناک

مرجع شیاطین مقیم : Revil4

مرجع تخصصی نقد و بررسی Resident Evil و بازی ها ترسناک

مرجع شیاطین مقیم : Revil4

سلام به گیمر ها و دنبال کننده های عزیز و طرفدارای گیم های ترسناک . وبسایت Revil4 یک مرجع تخصصی و بزرگ در زمینه نقد و بررسی و تحلیل جدیدترین اخبار دنیای بازی های ترسناک و راهنمایی و به اشتراک گذاشتن نظرات ، ایده ها و گیمپلی طرفداران و گیمر های هارور هست ..
اگر مطلب ، فن آرت ، و ... برای نمایش در وب با اسم خودتان و نظری در خصوص وب سایت دارید و یا میخواهید به عنوان نویسنده به فعالیت در سایت بپردازید به بخش
" تماس با ما " مراجعه کنید ..

revil4.blog.ir


www.aparat.com/sobhan1408

داستان بازی رزیدنت اویل 4

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۴۹ ق.ظ

6 سال پس از حادثه ی ترسناک راکون سیتی و فرار کلیر و لیون از این شهر مخوف این بار لیون باید به روستایی ناشناخته در اسپانیا برود و با حوادث این روستای مخوف دسته و پنجه نرم کند !
 
شروع داستان - فصل اول
لیون بعد از حوادث مخوف راکون و فرار او از این شهر ترسناک او توسط دولت امریکا پوشش داده شد و تحت تعلیماتی از سوی این دولت قرار گرفت . لیون توسط افرادی خبره و کار بلد اموزش های لازم را دید و اماده برای هر وضعیتی شد تا اینکه یک روز خبر رسید که دختر رئیس جمهور یعنی اشلی گراهام توسط تعدادی افراد ناشناس از جلوی دانشگاه توسط یک ون سفید ربوده شده است. لیون که به اندازه ی کافی  تعلیم دیده بود برای یافتن و نجات دادن اشلی فرستاده شد او در ابتدای راه کمی با رانندگانی که میخواستند او را به ان روستا برسانند حرف زد و بعد از رسیدن به مقصد با کلبه ای ترسناک روبرو شد وارد کلبه شد و از مردی که داخل کلبه بود سوال کرد ایا این عکس (تصویر اشلی) را دیده ای ؟ مرد با عصبانیت به او گفت که از کلبه اش بیرون برود و سریعا مرد با تبری به لیون حمله برد لیون هم از خود دفاع کرد و با چند اخطاری که به مرد داد او را به قتل رساند. بعد از چک کردن جسد مرد فهمید که او زامبی یا چنین چیزی نیست و یک فرد عادی است ! ناگهان صدایی از بیرون کلبه به گوش رسید و صدای ترمز ماشین در فضا پیچید ماشینی که لئون را رسانده بود به ته دره سقوط کرده بود .
کلیسا - فصل دوم
لیون که هنوز در کلبه بود صدای افرادی را در بیرون کلبه شنید و سریعا از طریق پنجره به بیرون پرید و افرادی که قصد جان او را داشتند به قتل رساند او باید به طرف مرکز روستا میرفت تا شاید بتواند اشلی را در انجا پیدا کند در بین راه با افرادی مانند قبل روبرو شد و توانست ان ها را از پای دراورد در راه رسیدن به روستا با تله هایی و همینطور یک سگ روبرو شد توانست تله ها را رد کند و جان سگ را هم نجات دهد در روستا افراد زیادی بودند که مانند دیگر افراد قصد جان لیون را کردند لیون با کشتن ان ها توانست به کلبه ای برود و پس از کنار زدن کمدی وارد یه اتاق شد کمدی دیگر را در گوشه ی اتاق دید در اتاق را باز کرد ناگهان مردی را دید که از درون کمد بیرون میافتد ان مرد لوییس سرا نام داشت لیون و لوییس مخصوص حرف زدن با هم بودند که یک فرد درشت هیکل با ریش های درز ملقب به رئیس بزرگ وارد کلبه شد لیون به سوی رئیس بزرگ حمله برد ولی نتوانست کاری از پیش ببرد و با ضربه ای سنگین از سوی رئیس بزرگ بیهوش شد .
رئیس بزرگ - فصل سوم
وقتی لیون به هوش امد خود و لوییس را با دست های بسته دید لیون و لوییس با دست های بسته در حال صحبت کردن با یکدیگر بودند که در همین بین به مکان اشلی هم اشاره شد ناگهان یک زامبی تبر به دست وارد اتاق شد و به ان ها حمله برد و با تبرش دستبند ان ها را باز کرد لیون یک پایش را روی سینه ی او گذاشت و او را به دیوار کوبی و گردنش را شکست لوییس هم که شوکه شده بود فرار کرد . بعد از ازاد شدن لیون او طبق گفته ی لوییس برای رفتن به کلیسا اماده شد او از کلبه ای که در ان زندانی بودند بیرون امد و به سوی درب خروجی رفت بعد از کشتن چندیدن نفر با دو لوحی که به دست اورد درب را باز کرد و به سمت خانه ی رئیس بزرگ حرکت کرد و توانست از انجا کلید ورودی کلیسا را پیدا کند او در خانه ی رئیس بزرگ با او وارد جنگ شد و در اونجا بود که رئیس بزرگ گفت ضاهرا تو با ما خون یکسانی داری و به ویروس لاس پلاگاس الوده شدی و انگل داره در بدنت رشد میکنه . بعد از ان لیون دوباره به اتاق قبلی برمیگرده و بازهم توسط رئیس بزرگ مورد حمله قرار میگیره در حالی که رئیس بزرگ قصد کشتن لئون را دارد اما زنی با لباس قرمز میاید و اورا نجات میدهد رئیس بزرگ هم به دنبال او خود را از پنجره پایین میندازد ! لیون از خانه ی ان مرد بیرون میاید و توسط کلید کلیسار وارد کلیسا میشود و پس از گذشتن از قبرستان دهکده به کلیسای اصلی که اشلی در ان اسیر است میرسد اما درب کبیسا قفل است و برای باز شدن به شی خاصی نیاز دارد !
 
پیدا کردن اشلی - فصل چهارم
لیون برای پیدا کردن شی مخصوص که درب کلیسا را باز میکند راهی میشود در بین راه از پل میگذرد و دشمنانش را یکی پس از دیگری میشکد تا اینکه به یک رودخانه میرسد و از تله ها و دشمنان ان هم عبور میکند و باز هم به دنبال ان شی میگردد تا اینکه به یک صحنه ی عجیب برمیخورد راننده ای که او را به دهکده اورده بود توسط روستاییان داخل رودخانه افتاده میشود و توسط موجودی غول پیکر خورده میشود لیون با یک قایق موتوری به دریا میرود و با استفاده از نیزه های داخل قایق با غول مبارزه میکند و او را از پای در میوارد او به خشکی کنار دریا میرود و دچار کابوس میشود وقتی از خواب بیدار میشود شب شده است او همچنان برای پیدا کردن شی ادامه میدهد تا به غولی بزرگ بر میخورد او با سختی های زیاد ان غول را هم از پای در میاورد و موفق میشود شی را در غاری پیدا کند او بر میگردد و وارد کلیسا میشود او با حل کردن معمایی که از رنگ تشکیل شده است اشلی را نجات میدهد در حالی که میخواهد از کلیسا خارج شود سدلر را میبیند که میگوید در بدن شما نگل هایی وجود دارند که به زودری سر از تاخم در میاورند لیون و اشلی با زیرکی از پنجره ی کلیسا به بیرون میپرند و خود را از شر تیر های اتشین یاران سددل نجات میدهند . اکنون وقت ان رسیده که لیون دنیال را حلی برای خنثی کردن انگل و فرار از دهکده باشد .
قلعه - فصل پنجم
حالا هدف لیون علاوه بر مراقبت از جان خود مراقبت از اشلی هم هست ! او باید اشلی را صحیح و سالم از دهکده خارج نماید اما قبل از ان بیاد انگل را از بدن او بیرون بیاورد ! لیون برای پیدا کردن پادزهر راهی میشود و از موانع عبور میکند تا اینکه توسط مردم محاصره میشوند ( او واشلی ) سپس به کلبه ای پناه میبرند که لوییس هم در ان است . حالا ان ها توسط مردم عجیب و غزیب دهکده محاصره شده اند اشلی به طبقه ی بالا میرود و خود را درون کمدی قایم میکند ! سپس لوییس و لیون به مقابله با موجودات میپردازند تا اینکه عقب نشینی میکنند سپس اشلی و لیون دوباره راهی میشوند ! ان ها پس از پشت سر گذاشتن خطرات بسیاری به یک کلبه ی عجیب میرسند ! لیون به اشلی میگوید که همونجا بایستد و خود داخل کلبه میشود در کلبه رئیس بزرگ را میبیند و چند بار با او وارد جنگ میشود در اخر لیون موفق میشود در چند مرحله رئیس بزرگ را بکشد و چشم او را بردارد و با اشلی نزد دربی عجیب که درب ورودی قلعه است برگردد ! او با استفاده از چشم رئیس بزرگ درب ورودی را باز میکند و وارد میشود بعد از کشتن دشمنان وارد قلعه میشوند در همان ابتدای ورودشان توسط منجنیق های اتشین مورد هدف قرار میگیرند اما باز هم از این موضوع جان سالم به در میبرند و به درب قصر نزدیک میشوند تا اینکه لوییس را میبیندد لوییس پادزهر را به دست اورده بود اما ان را گم کرده بود پس به دنبال پادزهر برگشت !!
قصر-فصل ششم
لیون و اشلی وارد قصر میشوند در همان ابتدای ورود مردی با قدی کوتاه میبینند که رامون سالازار نام دارد او به لیون میگوید که به اشلی نیاز دارد ولی لیون به حرفش گوش نمیدهد و راهی میشود ! به دستور سالازار دربی که به سه لوح نیاز دارد بسته میشود و لیون و اشلی باید دنبال سه لوح باشند ! لیون و اشلی به قسمتی دیگر میروند تا به یک منطقه ی تله دار میرسند و اشلی در تله ها گرفتار میشود حالا لیون علاوه بر اینکه باید سه لوح را پیدا کند باید اشلی را نیز از تله خارج کند برای همین از راه فاظلاب برای پیدا کردن اشلی کمک میگیرد او از راه فاظلاب به بیرون میرود و پس از چندی با یم باغ پیچ در پیچ و عجیب روبرو میشود او وراد باغ میشود و لوح هایی که مربوط به درب دیگری است را برمیدارد و درب را باز میکند در همین لحظه دوست قدیمی خود یعنی ایدا را میبیند و میفهمد که او برای البرت وسکر کار میکند ایدا توسط عینک دودزای خود فرار میکند و لیون به دنبال اشلی میرود تا اینکه او را دست بسته در تله میبیند لیون با استفاده از تفنگ دوربین دار او را ازاد میکند اشلی خود را به لیون میرساند و ان ها با هم سومین لوح را هم پیدا میکنند و وارد دربی که به سه لوح نیاز داشت میشوند ان ها با هم به راهشان ادامه میدهند تا اینکه اشلی باز هم توسط پرنده ها ی عجیب و غریب دزدیده میشود این بار لیون در یافتن او با سالزار برخورد میکند که به غولی بزرگ تبدیل شده است لیون او را نابود میکند و طبق گفته ی سالزار به جزیره ی کماندو ها برای یافتن اشلی راهی میشود .
جزیره ی کماندو ها - فصل هفتم
لیون توسط ایدا سوار قایق میشود و به جزیره ای در نزدیکی روستا که به جزیره ی کماندو معروف است میرود در همان ابتدای ورود صدای اشلی را میشنود که کمک میخواهد ! او رد اشلی را دنبال میکند اما متسافانه دربی که اشلی را از ان خارج کردند بسته شد لیون با استفاده از اینه ها یی که وجود داشت و نور لیزری که از درب بسته میامد درب را باز کرد و به دنبال اشلی رفت تا اینکه او را در زندانی یافت برای باز کردن درب زندان نیاز به کارت بود برای همین او به دنبال کارت گشت و در حین جستجو با موجودات عجیبی رو برو شد که فقط با استفاده از سلاح مخصوص کشته میشدند یعنی یک دوربین که نقاط ضعف ان ها نشان میداد خلاصه لیون کارت را پیدا کرد و اشلی را از انجا نجات داد در همین حین ایدا موشکی را به داخل زندان انداخت که نوشته بود تنها راه فرار از فاضلاب است اشلی و لیون هم از راه فاظلاب پایین پریدند و بعد از کشتن موجودات به دربی رسیدند که با کمک هم ان را باز کردند و اشلی سوار دستگاهی همانند بردیزل شد و توسط ان دستگاه به راه افتادند لیون هم از پشت دشمنان را میکشت تا اینکه دستگاه با دیواری تصادف کرد ولیون و اشلی به بیرون پرت شدند ان ها باز هم به راه خود ادامه دادند تا اینکه به سدلر رسیدند سدلر اشلی را با خود برد و لیون هم توسط ردیابی که به اشلی زده بود ان ها را دنبال کرد تا اینکه ردیابی که به اشلی متصل شده بود را روی زمین یافت در همین هنگام موجودی غول پیکر به لیون حمله کرد و ان دو با هم وارد کابین شدند لیون توانست کابین ها را یکی یکی جدا کند و از دست غول فرار کند ولی غول باز هم به جنگ با لیون امد لیون توانست غول را بکشد و به اتاقکی برسد که اشلی را درون شی کمد مانندی بیابد لیون اشلی را ازاد کرد ولی وسکر دنبال ان ها امد ولی ایدا جان ان ها را نجات داد و جان خود را به خطر بیندازد . لیون و اشلی به اتاقی رسیدند که دستگاه خنثی کننده ی انگل در ان بود ان ها با کمک یکدیگر انگل های درون بدن خود را بیرون بیاورند . سپس ان ها به راه خود ادامه دادند تا از جزیره فرار کنند تا اینکه به اسانسوری رسیدند لیون به اشلی گفت که بایستد و خود به بالا رفت و ایدا را دید او را نجات داد و با وسکر مبارزه کرد و در اخر او را با ار پی جی قرمز ایدا کشت و ویروس را برداشت اما ایدا ویروس را از او گرفت و کلید قایق موتوری را به او داد و بمب داخل جزیره را فعال کرد و خود توسط هلکپتری فرار کرد ! لیون با اشلی توسط قایق موتوری به موقع از جزیره فرار کردند و جزیره هم نابود شد .
۹۲/۰۵/۱۵ موافقین ۵ مخالفین ۰
محمد سلیمان آبادی

داستان

نظرات  (۱۲)

وای من نمیدونم تو چجوری تونستی این همه چیزمیز بنویسی
واقعا فکم افتاد جلوی پام 
چجوری این همه رو نوشتی؟ 
عالی بود مهشره دمت گرم
پاسخ:
خواهش می کنم دوست عزیز!
خیلی دمت گرم من دنبال داستانش بودم.
پاسخ:
خواهش می کنم!
منم دنبال رضایت طرفدارا بودم.
مطمئنی که باید با وکسر بجنگه من فک کنم باید با سدلر مجنگید ها حتما چک کنی
شما چه جور تانستید این همه محله را ببرید
پاسخ:
به سختی!!! D:
البته به این اسونیام ک نوشتی نبود مثلا اون قسمت هیولای تو کابین وااااااییییی وحشتناک بود
۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۹ پدرام صادقیان
نه باریکلا
نه باریگلا
نه باریکلا
عالی بود
آقا منم 7 تمومش کردم فقط چند تا اسپسیال داره


باباتودیگه کی هستی کاردرست
پاسخ:
چاکرم! :)
سلام میخواستم بدونم چطوری لباسای اویلو ازاد کنم تو سونی 2?
پاسخ:
هر بار که تا آخر میری با حالت های مختلف یه لباس آزاد میشه.
کد شکن داری به این رزدینت اویل ممنون میشم
پاسخ:
منظورت ترینره که گذاشتم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی